محکوم به گناه

مطالب رمانتیک وعاشقانه

بغل می گیرم عکساتو شاید آروم شه آغوشم

لباسی رو که دوست داشتی برای آینه می پوشم

می خوام باور کنم رفتی

می خوام خالی شم از رویات

همش چشمامو می بندم شاید یادم بره چشمات

بغل میگیرم عکساتو شاید آروم شه آغوشم

لباسی رو که دوست داشتی برای آینه می پوشم

هنوز وسایله خونه سره جاشه

کسی نیست سلیقش مثله تو باشه

هنوز عکسه دوتامون روی دیواره

هنوز دستام بوی عطره تورو داره

روزا با قرص می خوایم شبا تا صبح بیدارم

همه میگن حالم خوش نیست

همه می گن جنون دارم

بغل می گیرم عکساتو شاید آروم شه آغوشم

لباسی رو که دوست داشتی برای آینه می پوشم       توسط تیلور

نوشته شده در چهار شنبه 8 خرداد 1392برچسب:,ساعت 11:44 توسط تیلور| |

نوشته شده در چهار شنبه 8 خرداد 1392برچسب:,ساعت 10:47 توسط تیلور| |

رفتی و یادتو هنوز تو خونس

زندگی کردن بخدا بهونس

از وقتی رفتی نفسهام کم میاد

***

هر لحظه بودنت به یادم می یاد

نمی تونم بدون تو سر کنم

زندگی رو یه لحظه باور کنم

***

رفتیو زندگی برام حرومه

کار دلم بدون تو تمومه

از وقتی رفتی عطر تو،تو خونس

***

بی تو میمونم دروغه بخدا بهونس

رفتی یه لحظه یاد من نکردی

نمیدونم با طفل دل چه کردی

***

تو فکر نکردی که دلم اسیره

نگفتی با خودت،بری میمیره

هرجا میرم عطرت هنوز باهامه

***

حس میکنم بسه به لحظه هامی

یادته اون روز که باهم نشستیم

باهم دیگه قول و قراری بستیم

***

گفتیم که معبود همیم همیشه

عاشقیمو به پای هم نشستیم

من که تورو دست خدا سپردم

***

خودت میدونی که نباشی مردم

خدا میدونه که برات میمیرم

عاشقمو به عشق تو اسیرم

توسط تیلور

نوشته شده در چهار شنبه 8 خرداد 1392برچسب:,ساعت 10:45 توسط تیلور| |

 غریبه بود....عادت شد....عشق شد....هستی شد....روزگار شد....خسته شد.....بی وفا شد....دور شد....بیگانه

شد....حسرت شد....فراموش نشد.....فراموش نشد!!!               توسط تیلور

0908798

نوشته شده در چهار شنبه 8 خرداد 1392برچسب:,ساعت 10:35 توسط تیلور| |

تمام بغض هایم را به آسمان سپرده ام

خدا به خیر کند باران امشب را....                           توسط تیلور

32323453

نوشته شده در چهار شنبه 8 خرداد 1392برچسب:,ساعت 10:33 توسط تیلور| |

 

تنهاترین عاشق

 

با من بگو ای دل

 

از رازهای درونت

 

زخم های نشسته بر سینه ات

 

 از سوزش سنگین آهت

 

با من بگو، از رازهای روزگار

 

از یادگار نامردمی ها

 

بر جان خسته ات

 

با من بگو از راز افسردگی

 

علت خموشی تلخ

 

چرایی نگاه سرد

 

با من بگو از راز چشمان خیست

 

خاموشی ناگاه لبخندت

توسط سلنا

نوشته شده در چهار شنبه 8 خرداد 1392برچسب:,ساعت 9:40 توسط تیلور| |

 

هرجا که سفر کردم توهمسفرم بودی

وز هر طرفی رفتم تو راهبرم بودی

 

با هرکه سخن گفتم پاسخ ز تو بشنیدم

بر هرکه نظر کردم تو درنظرم بودی تی

توسط تیلور

 

نوشته شده در چهار شنبه 8 خرداد 1392برچسب:,ساعت 9:34 توسط تیلور| |

 

چه موجود عجيبي است اين انسان

 

وقتي صدايش مي کني، نمي شنود

 

وقتي به دنبالش مي روي، نمي بيند

 

وقتي دوستش داري، به فکرت نيست.

 

               اما...


وقتي مي شنود که ديگر صدايت گرفته

 

وقتي مي بيند که خسته در راه افتاده اي 

وقتي به فکرت هست، که ديگر نيستي
 
توسط تیلور

نوشته شده در سه شنبه 7 خرداد 1392برچسب:,ساعت 11:56 توسط تیلور| |

عجیب است دریا ...!!!

همین كه

غرق می شوی

پس می زند تو را...

درست

مثل آدم ها ...!!!                                      توسط سلنا

 

نوشته شده در سه شنبه 7 خرداد 1392برچسب:,ساعت 11:54 توسط تیلور| |

رویاهایم را در کنار کسانی گذراندم که بودند ولی نبودند

همراه کسانی بودم که همراهم نبودند

وسیله کسانی بودم که هرگز آنها را وسیله قرار ندادم

دلم را کسانی شکستند که هرگز قصد شکستن دل آنها را نداشتم

و تو چه دانی که عشق چیست

عشق سکوتی است در برابر همه اینها !!!

توسط سلنا

 

 

نوشته شده در سه شنبه 7 خرداد 1392برچسب:,ساعت 11:43 توسط تیلور| |

صفحه قبل 1 ... 26 27 28 29 30 ... 62 صفحه بعد



قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت


  • صدرا دانلود
  • ایران بلاگ